قوله تعالى: و اتقوا یوْما بپرهیزید از روزى ترْجعون فیه إلى الله که با خداى برند شما را در آن روز ثم توفى کل نفْس ما کسبتْ وانگه بسپارند تمام بهر تنى پاداش آنچه کرد و همْ لا یظْلمون (۲۸۱) و از هیچکس مزد نکاهند.
یا أیها الذین آمنوا اى ایشان که بگرویدند إذا تداینْتمْ بدیْن چون با یکدیگر افام دهید و ستانید إلى أجل مسمى تا زمانى نامزد کرده فاکْتبوه آن را بنویسید و لْیکْتبْ بیْنکمْ و فرمودم تا بنویسد میان شما کاتب بالْعدْل دبیرى بداد و راستى که در آن چیزى فرو نگذارد و لا یأْب کاتب و سر باز نزند دبیر أنْ یکْتب که آن را بنویسد کما علمه الله چنانک الله وى را در آموخت فلْیکْتبْ تا بنویسد و لْیمْلل الذی علیْه الْحق و فرمودم تا آن کس بر دهد و املا کند بر دبیر که مال بر وى است و لْیتق الله ربه و فرمودم تا این املا کننده از خداوند خویش بترسد و لا یبْخسْ منْه شیْئا و آنچه بروى است چیزى نکاهد در املا کردن، فإنْ کان الذی علیْه الْحق اگر آن کس که مال بروى بود سفیها أوْ ضعیفا سست خرد بود یا کودکى یا زنى نادان بود أوْ لا یسْتطیع أنْ یمل هو یا کسى بود که املا نداند کرد یا نتواند کرد فلْیمْللْ ولیه بالْعدْل فرمودم تا قیم او وى را املا کند براستى و داد و اسْتشْهدوا شهیدیْن منْ رجالکمْ و گواه بودن خواهید دو گواه از مردان خویش فإنْ لمْ یکونا رجلیْن اگر آن دو گواه مردان نباشند فرجل و امْرأتان یک مرد و دو زن باید ممنْ ترْضوْن من الشهداء از آنک بپسندید از گواهان أنْ تضل إحْداهما تا آن گه که یکى از آن دو زن گواهى فراموش شود بروى فتذکر إحْداهما الْأخْرى آن دیگر زن گواهى برو یاد کند و لا یأْب الشهداء و فرمودم تا سرباز نزند گواهان إذا ما دعوا آن گه که ایشان را با گواهى خوانند و لا تسْئموا أنْ تکْتبوه و سیرى میارید از آنچه آن را بنویسید، صغیرا أوْ کبیرا إلى أجله اگر خرد بود و اگر بزرگ آن مال تا گه آن ذلکمْ أقْسط عنْد الله این چنین راستتر است بنزدیک الله و أقْوم للشهادة و بپاى کنندهتر بود و دارندهتر گواهى دادن را و أدْنى ألا ترْتابوا چون شما که گواهان باشید نوشته دارید نزدیکتر بود و سزاتر که در یاد در شک نیفتید إلا أنْ تکون تجارة حاضرة مگر که بازرگانى بود دست بدست آخریان و بهاى هر دو حاضر تدیرونها بیْنکمْ که میگردانید آن ستد و داد را در میان خویش فلیْس علیْکمْ جناح ألا تکْتبوها نیست بر شما تنگیى که آن را ننویسید و أشْهدوا إذا تبایعْتمْ و در ستد و داد که با یکدیگر کنید بر آن گواه کنید و لا یضار کاتب و لا شهید و فرمودیم تا دبیر را و گواه را نرنجانند و نشتابانند اگر دست در کارى دارند از آن خود، و إنْ تفْعلوا و اگر کنید بخلاف آنچه فرمودیم فإنه فسوق بکمْ آن بشما نافرمانى است و بیرون شدن از راستى و اتقوا الله و بپرهیزید از خشم خداى و یعلمکم الله و در شما مىآموزد الله، و الله بکل شیْء علیم (۲۸۲) و خداى بهمه چیز داناست.
و إنْ کنْتمْ على سفر و اگر در سفرى باشید و لمْ تجدوا کاتبا و نویسنده نیابید فرهان مقْبوضة گروگانها باید ستد فإنْ أمن بعْضکمْ بعْضا اگر کسى از شما کسى را امین کند و امانت بر وى نهد فلْیود الذی اوْتمن فرمودم تا باز دهد آن کس که استوار داشتند او را و امین گرفتند أمانته امانت خویش که ستد و امانت او که فرا وى داد و لْیتق الله ربه و گفتم این امانت دار را که از خداوند خویش بترس و از خشم وى بپرهیز و لا تکْتموا الشهادة و گواهى پنهان مدارید که شما را گواه کرده باشند و گواهى پنهان دارد و منْ یکْتمْها و هر که وى را گواه کرده باشند و گواهى پنهان دارد فإنه آثم قلْبه او آن کس است که بزهمند است دل او و الله بما تعْملون علیم (۲۸۳) و خداى بآنچه شما میکنید داناست.